برنامهریزی و طراحی استراتژی مناسب یکی از موارد مهمی است که انجام آن کار آسانی نیست. تا آنجا که بسیاری از شرکتها و کسب و کارها بدون داشتن برنامهریزی مناسب دچار مشکلات بسیاری میشوند. به همین دلیل است که بسیاری از صاحبان کسب و کار ترجیح میدهند که برنامهریزیهای بزرگ و بااهمیت را با جمعی از مدیران و با جلسات طوفان فکری تعیین کنند. با این وجود همچنان ممکن است بسیاری از موارد از قلم بیوفتد و به آنها توجه نشود. مدل 5P استراتژی مینتزبرگ به شما کمک میکند که با استفاده کامل و مناسب از تواناییهای مشهود سازمان، از خسارت و هدر دادن منابع و پتانیسلها جلوگیری کنید.
هنری مینتزبرگ (Henry Mintzberg)، یکی از بزرگترین و مطرحترین کارشناسان در زمینه مدیریت و استراتژی است. او اعتقاد دارد که انتخاب یک استراتژی درست بسیار دشوار است. به همین دلیل، برای کمک به تفکر عمیق پیرامون استراتژی، مدل 5P را پیشنهاد داده است. مدل 5Pاستراتژی مینتزبرگ یعنی پنج تعریف (یا رویکرد) متفاوت برای تدوین استراتژی که با حرف P آغاز میشوند. در این مقاله به بررسی مدل 5P استراتژی مینتزبرگ میپردازیم تا با رویکردهای آن به خوبی آشنا شوید.
مدل 5P استراتژی مینتزبرگ چیست؟
همانطور که پیش از این مطرح شد، این مدل بیانگر یک رویکرد متفاوت به استراتژی است. این 5P عبارتند از:
- برنامه (Plan)
- شگرد (Ploy)
- الگو (Pattern)
- جایگاه (Position)
- چشم انداز (Perspective)
با شناخت هر یکی از این موارد میتوانید یک استراتژی قوی را تدوین کنید که با کمک آن، از مزایای ناشی از نقاط قوت و قابلیتهای سازمان خود، استفاده کنید.
P1: برنامه (Plan)
دغدغههای فکری، مشکلات مختلف و … همه و همه موجب میشود که برخی از کارها فراموش شده یا به درستی انجام نشوند. اینجا است که بسیاری از افراد تصمیم میگیرند با نوشتن کارها یا برنامهریزی مناسب، افکار خود را مدیریت کنند.
برنامهریزی یکی از مواردی است که صاحبان کسب و کار و مدیران سازمانها با انجام آن علاوه بر احساس خوب، خیالشان بابت انجام تمام کارها به صورت صحیح و کامل، راحت میشود. بسیاری از ما به طور ذاتی و طبیعی تمایل به رعایت یک برنامهریزی مناسب برای فعالیتهای زندگی روزانه خود داریم. به همین دلیل برنامهریزی رویکردی پیشفرض است که به صورت ناخودآگاه و فطری به آن گرایش داریم. بنابراین هر چقدر با جزئیات بیشتر برنامهریزی کنیم، نتایج بهتری به دست میآوریم.
اگرچه تعیین برنامه کمک بسیار زیادی به دستهبندی افکار میکند، با این وجود برای طراحی استراتژی مناسب کافی نیست.
P2: شگرد (Ploy)
مدل 5P استراتژی مینتزبرگ، ایجاد اختلال و موانع، دلسرد کردن و تأثیرگذاری بر رقبا را بخشی از استراتژی پیشی گرفتن از رقبا معرفی میکند. بنابراین استراتژی علاوه بر یک برنامه میتواند به عنوان یک شگرد نیز مورد استفاده قرار گیرد.
در حقیقت، استراتژی شگردی روشی برای بیرون کردن رقبا و مخالفان از صحنه رقابت است. مینتزبرگ معتقد است كه براي برتري يافتن بر رقبا، مانور دادن بهمنظور سد راه رقبا شدن، و تأثير گذاشتن بر آنها بخشي از استراتژي است. برای اینکه بهتر متوجه شوید، به این مثال توجه کنید.
یکی از بارزترین مثالها برای استراتژی شگردی، هایپرمارکتهای زنجیرهای است. اگر یک فروشگاه زنجيرهاي براي توسعه فروشگاه خود زودتر از رقبا مجوز داير كردن شعبههايي را در منطقه دريافت کند، باعث میشود که امكان گرفتن مجوز را از رقباي خود سلب كند.
بسیاری از ما شرکتهای بزرگ مختلفی را دیدهایم که به سرعت جای خود را به شرکتهای رقبا دادهاند. این کار مانند اتفاقی است که برای شرکتهای یمانند سونی اریکسون یا موتورلا افتاد. (شركت گوگل 63 درصد از شركت تلفن همراه موتورولا را به ارزش 1225 ميليارد دلار خريد و به بازار تلفن همراه وارد شد.)
P3: الگو (Pattern)
برنامهها و شگردهای استراتژیک هر دو اقدامات آگاهانهای هستند. اما استراتژی گاهی برآمده از رفتارهای گذشته سازمان است و بیش از اینکه انتخابی آگاهانه منجر به تدوین استراتژی شود، شیوهای پایدار و موفق در کسب و کار میتواند منشأ استراتژی باشد.
به عنوان مثال، فرض کنید که یک مدیر تصمیماتی را اتخاذ میکند که در پی آن، فرآیند فعلی پاسخگویی و حمایت از مشتریان، به عنوان اولویت اصلی سازمان تعریف میشود. با وجود اینکه او از عمد این کار را انجام نداده است، ولی الگوی اقدامات او منجر به کسب یک مزیت رقابتی برای سازمان میشود.
برای استفاده از مدل 5P استراتژی مینتزبرگ به الگوهایی که در تیم یا سازمان خود مشاهده میکنید، توجه کنید. سپس از خود بپرسید که آیا این الگوها میتوانند به طور ضمنی بخشی از استراتژی شما باشند یا خیر. همچنین به تأثیری که این الگوها باید بر چگونگی رویکرد شما در برنامهریزی استراتژیک بگذارند، بیندیشید.
P4: جایگاه (Position)
جایگاه یکی دیگر از راههای مناسب برای تعیین استراتژی است. در این روش شما تصمیم میگیرید که چگونه موقعیت و جایگاه خود را در بازار مشخص کنید. با کمک این روش میتوانید انطباق میان محیط و سازمان خود را مورد بررسی قرار دهید و یک مزیت رقابتی پایدار ایجاد کنید. برای مثال، استراتژی شما میتواند ارائه یک محصول خاص در بازار باشد که مشکلات حاصل از رقابت را کم کند.
هنگامیکه به جایگاه استراتژیک خود دقت کنید، چشم انداز خود در ارتباط با عوامل خارجی را درک کنید. برای اینکار میتوانید از تحلیلPEST نیز بهره ببرید. این ابزارها به شما کمک میکنند تا جایگاه خود را به لحاظ قدرت در میان رقبا بشناسید و از مشکلات خود آگاه شوید. برای این کار از جدول سوات نیز میتوان بهره گرفت.
P5: چشم انداز (Perspective)
هر تصمیمی که یک سازمان در مورد برنامهریزی و استراتژی خود بگیرد، با توجه به فرهنگ آن سازمان انجام میشود. همانطور که الگوهای رفتاری میتوانند در استراتژی خود را نشان دهند، الگوهای فکری (ذهنی)، چشمانداز سازمان را شکل میدهند و مشخص میکنند قادر به انجام چه کارهایی است.
برای مثال، یک سازمان که به دنبال نوآوری و یا ارائه محصولات نو است، باید سازمان اهل ریسک پذیری باشد، زیرا در غیر این صورت فرصت ارائه ایدههای نو را نخواهد داشت. در مقابل، سازمانی که بر پردازش معتبر دادهها تأکید دارد، ترجیح میدهد استراتژی برونسپاری را در دستور کار خود قرار دهد. بنابراین پردازش اطلاعات خود را به یک شرکت معتبر در این زمینه واگذار میکند تا ریسک ناشی از اشتباهات احتمالی کارمندان نشود.
جمعبندی مدل 5P استراتژی مینتزبرگ
پس از شناخت تمام اصول مدل 5P استراتژی مینتزبرگ، بهتر است سه نکته مهم را در نظر داشته باشید.
- شما میتوانید برای جمعآوری و تحلیل موارد مختلف استراتژی از آن استفاده کنید.
- به کمک مدل 5Pاستراتژی مینتزبرگ میتوانید به صورت واقعبینانه ایدههای اولیه را بیازمایید.
- برای بررسی نهایی استراتژی تدوین شده و تصحیح موارد ناقص از این استراتژی بهره بگیرید.
0 Comments